مسطور

امیرالمومنین (ع) : اخوان الثقه أقل من الکبریت الأحمر

مسطور

امیرالمومنین (ع) : اخوان الثقه أقل من الکبریت الأحمر

رابطه عشق با تعلیمات روحی

پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۰۲ ق.ظ

چگونه عشق را نگهداریم؟

سعدی می فرماید: "عشق را آغاز هست انجام نیست" راستی آیا عشق ابتدا و انتهائی دارد؟ عشق نیروی محرکه حیات است، حیات از وجود و هستی است و هستی بینهایت است، پس عشق نمی تواند محدود باشد در نتیجه آغاز و انجامی ندارد. اشتباه از اینجا است که انسانها بخصوص آنها که در عرفان کمتر کار کرده اند عشق را به معنی خاصی در زندگی مثلا" در روابط زن و مرد تلقی می کنند این است که معنی عشق را در نمی یابند عشق دوست داشتن شدید است.

انسان یا هر موجود دیگری همواره عاشق است زیرا هیچگاه اتفاق نمی افتد که خود را فراموش کند یا نسبت به خود بی محبت شود، همه محبتها و دوستیها ازهمین خویشتن دوستی مایه می گیرد. خودمان را دوست می داریم و همه چیز را برای خودمان می خواهیم حتی خدا را. این حقیقت به همین دلیل در ذائقه جان و خیال آدمی تلخ و ناگوار است. انسان نمی خواهد بپذیرد که همه چیز را برای خاطر خودش دوست می دارد و همواره خود و دیگران را می فریبد و حاصل این فریب حس تعاون بقا یا همان حس عشق و محبت و جاذبه است.

انسان برای باقی ماندن مجبور است همکاری دیگران را جلب کند و اگر تنها قانون تنازع بقا بر زندگی حکومت کند انسان و همه موجودات از بین می روند، پس قانون تعاون بقا، انسان را به سوداگری و معامله وادار می کند. محبتی می کند که محبتی ببیند و در ازای ارائه خدمتی، خدمتی را به سوی خود جلب می نماید. باتوجه به این مقدمه تا انسان به کسی نیاز دارد او را دوست می دارد و دانستن این حقیقت چه ناگوار است!! عجبا که این خود فریبی در همه روابط انسانها حکومت می کند.

وقتی عاشق به معشوق می گوید که من تو را برای خودت دوست می دارم ومی خواهم فدای تو بشوم بیچاره معشوق این ادعا را باور می کند بعد هم به اشتباه خود پی می برد. عشق حقیقی آن است که عاشق فدای معشوق بشود و معشوق را برای خود حضرت معشوق به خواهد نه برای خودش ظاهراً این تعریف در تضاد با سخنان بالا است، اما اگر دقت کنید عشقی را که به عنوان عشق حقیقی توصیف می شود، منظور عشق جز به کل است و عشق قطره به دریا و مسئله فنا فی الله و سیر سلوک معنوی است. اگر بنده در مقابل خدا بندگی می کند و از حق جز حق نمی خواهد، چون قطره در دریای وجود غرق می شود و باید چنین تصور کند که توقع و انتظار شخصی از حضرت معشوق ندارد.

این طرز فکر با سخنی که قبلاً گفتیم اختلافی نخواهد داشت و مبنای چنین عشق ورزی نیز همان خویشتن پرستی است. بنده می خواهد که خدا بشود یعنی به کمال برسد، از محدودیت خارج بشود به بینهایت و ابدیت بپیوندد، پس روی منافع شخصی و خویشتن دوستی در راه عشق حق قدم میزند. عاشقان حقیقی وعارفان بالله از همه عاشقان جهان خود را بیشتر دوست می دارند هر چه بیشتر سرمایه گذاری کند بیشتر سود می برد. لذا عاشقان حقیقی و استادان متخصص در عشقبازی روی قواعد علم اقتصاد عشق، توصیه می کنند که ای عاشقان اگر همه توجه حضرت معشوق را طالبید همه وجود خود را مایه بگذارید.

زیرا هر عملی را عکس العملی است مساوی و مخالف جهت، هر چه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بدکنی و این یک قانون طبیعی و فیزیکی است هر چه بیشتر در عشق آزمند و طماع و رند و خودپرست باشی، بیشتر باید فداکاری و ایثار کنی با همه وجود معشوق را بخواهی تا او با همه وجود تو را بخواهد، ‌آزمایش کن تا به صدق گفتارم آگاه شوی. همه جا صدق نمی کند شاید مقصود شاعر این است که اگر عاشق نیاز خود را در وجود معشوق ببیند نسبت به او کوششی پیدا نخواهد کرد. این حرف درست است. زیرا عشق بر اثر نیاز تجلی می کند یکی از عرفا گفته است: "عشق که از علت بود کینه است" این حرف با فیزیک و قواعد اقتصادی عشق تطبیق نمی کند. اما دستور تمرین است. می خواهد به عاشقان بگوید شما خود را بفریبید و به خود تلقین کنید که من انتظار و توقعی از معشوق ندارم، او را می پرستم چون لایق پرستیدن است. مفهوم همان کلامی است که مولا امیرالمومنین و سایر ائمه هدی (ع) فرموده اند:

"که ما خدا را بخاطر نعمتهای بهشت او و یا ترس از عذاب جهنمش عبادت نمی کنیم ما خدا را می پرستیم چون شایسته است." این تلقین بسیار سودمند است، ولی حقیقت نیست صرفاً برای تمرین است تا عاشق مانند بازرگانی ماهر در عشق به خوبی سرمایه گذاری و همه چیز را بدهد تا همه چیز معشوق را به خود اختصاص دهد. آیا امیرالمومنین اگر بعد از میلیاردها سال عبادت خدا، از دایره لطف و رحمت حق دور بیفتد و مثلاً ازخدا جدا باشد خود را مغبون نمی بیند؟ اگر در پاسخ بگوئید که او رضای معشوق می خواهد، هر آینه حضرت معشوق دوری او را بخواهد او عاشقانه تسلیم است، در پاسخ شما می گویم: پس عاشق حقیقی طالب رضای معشوق است، نکته را دریابید و به این غزل توجه کنید که رساله (تز) ورود این حقیر به دایره عبودیت و عشق حق است.

عشاق پاک را به تمنا چه حاجت است

مجذوب حسن رابه تولی چه حاجت است

حاصل مراد خاطر ما گشته از رضا

غیرازرضای دوست شماراچه حاجت است

برای نگهداری و تقویت عشق چه کنیم؟ آیا هنوز پاسخ را نیافته اید؟ جواب این است:

ترک همه کس و همه چیز جز حضرت معشوق به هر چه غیر از معشوق توجه کنید دچار کمبود نیروی عشق می شوید، این تمرین همان توجه به نقطه در علوم هیپنوتیزمی است مفهوم درس توحید :"لا اله الاالله"می باشد که موجب سعادت است.

عشق موجب سعادت است و فقط عاشقان در جهان سعادتمند. پیامبر اسلام فرمود: رستگاری در توحید و توحید یکی دانستن معشوق و یک عشق داشتن و به یک معبود دل بستن است وشرک و تثلیث و کثرت، پراکنده نمودن نیرو و چند گانه پرستی است که موجب تشتت خاطر، پریشانی و بدبختی خواهد بود. برای نگاهبانی عشق و تقویت آن مرتباً تمرین و به خودتان تلقین کنید که به چیزی و به کسی غیر از معشوق دل نبندید و سرگرمیهای دیگری نداشته باشید همه نیازهای زندگی را به خاطر نیاز اصیل روح خودتان یعنی حضرت معشوق برآورده کنید.

به این آیه کریمه با نظر ایمان بنگرید که به پیامبر محترم اسلام راه نگاهداری و تقویت عشق را می آموزد :

"قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین" (سوره انعام – آیه 162)

"بگو توجه و ذکر و نماز من، عشق بازی من، حرکات و سکنات من، برآوردن حاجات من، زندگی من و مردن من، خواب و بیداری من، همه برای الله یعنی حضرت معشوق است."

مفهوم کلمه مقدس :"قربه الی الله"یا "قربه الله تعالی" همین است که فرد مومن مسلمان هر چه می کند برای نزدیکی به معشوق یعنی الله می باشد. برا ی نگهداری و تقویت عشق تطهیر اخلاقی لازم است آیا تطهیر اخلاقی با این طریق که توصیه کردیم که انسان هرچه بخواهد وهر چه می کند برای نزدیکی به الله باشد حاصل نمی گردد؟ معلوم است که عاشق در این صورت کاری خلاف رضای معشوق انجام نخواهد داد و این همان تقوی و تطهیر اخلاقی است که همه انبیا با رعایت آن به مقصود رسیده اند و راهی است طی شده و دستوری است در آزمایش به اثبات رسیده. از نظر فیزیکی می گویم اگر از یک دینام یا دستگاه مولد برق هزار کیلو وات الکتریسیته تولید وساطع شود هر آینه این برق را در یک سیم جاری نموده به مصرف کننده بدهیم آن مصرف کننده به قدر ظرفیت خود به طور کامل نسبی از برق استفاده می کند. اما اگر تعداد مصرف کننده ما زیادتر بشود ممکن است همه آنها کمتر از ظرف خود برق دریافت دارند. ظرف وجود شما از نظر نیروی الکتریسیته روحی حدودی دارد. همچنین وقت و فرصت شما در روز، الکتریسیته روح در داخل سازمان روان، ‌حواس گوناگون بدن شما را برق می دهد. در صورتی می توانید به خوبی از آن استفاده کنید که این الکتریسیته را در یک سیم یا یک حس جاری کنید و تمام نیرو را در یک نقطه متمرکز سازید. بعضی ازمومنین یا اکثر مسلمانان در نماز خضوع و حضور قلب ندارند. علتش این است که نیروی برق روح آنها پریشان و پراکنده و متشتت است و به نیازها و مسائل گوناگون زندگی معطوف می باشد و همه این نیرو را در حس پرستش و در نقطه توحید متمرکز نمی کنند زیرا عاشق نیستند و نکته همین جاست در نماز جماعت که فرد نمازگزار به امام اقتدا می کند اگر امام را به راستی دوست بدارد قطعاً به او توجه پیدا خواهد کرد و نیروی روح او متمرکز می شود. اگر همه به پیشنماز و یا مجری دعا توجه کنند و او را دوست بدارند، فکر آنها متمرکز می شود حالت خضوع و خشوع و حضور قلب به آنها دست می دهد بر اثر تمرکز قوای روحی و دماغی روان آنها جذب و شعله می کشد، بدن بی حس و بی حرکت می شود و کم کم نمازگزار پس از مراقبه و تمرکز به خواب روحی فرو می رود و آنچه می خواهد می بیند.این است فیزیک عبادت و دعای صحیح و رهروی و سلوک و این نماز و تمرین روحی روزی چند نوبت باید انجام بشود که در دین مقدس اسلام پنج نوبت نماز مقرر شده است و بسیار درست و بجاست.

 

آیا برای تقویت عشق برنامه ای هست؟

بله ! عشق مصنوعی و عشق طبیعی وجود دارد. حالاتی که بین عامل و مدیوم می توان دید بی اختیار است. بر اثر طلب و تمنای عاشقان، کانال روحی با ذات الهی مستقیم می شود، هر چه بیشتراین کانال متمرکزتر و لیزره تر شود نیروی بیشتری جاری می گردد و پس طلب شدید مولانا ، شمس تبریزی را مظهرخدا می کند پس چرا دیگران شمس را آنچنان ندیدند که مولانا می دید . عینک عشق، معشوق را خدا می کند. اینها حقیقت است درست است .

"انظره فی شجره" "نگاه کنید به درخت " یعنی عاشقانه نگاه کنید. ابن العربی فیلسوف و عارف بزرگ می گوید: نگاه کنید به درخت، نظر کنید به درخت، بین نظرکردن و نگاه کردن فرقهاست. نظر کنید به درخت یعنی عاشقانه نگاه کنید، نظر کنید به هر کسی و هر چیزی همانا به حقیقت سوگند، که الله است.

اگر در خانقاهی دیدید قطبی بر مسندی نشسته و گروهی از سالکان پروانه وار برگرد او هستند بدانید که او برای آن سالکان معجزه می کند، یعنی خدا معجزه می کند، زیرا آن سالکان طالبانند اگر آن قطب یا مرشد از برای شما کرامتی نکرده نفی او را نکنید.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۱۹
یک دوست

عشق الهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی